همچنان مظلوم!

حجت الاسلام پناهیان اخیرا در سخنانی گفته است: یکی از علما خواب یکی از شهدای روحانی را می بینند. از او پرسیده بودند فلانی آن دو دوست دیگه ات که همیشه با هم بودید و شهید شدند کجا هستند؟ شهید روحانی می گوید یکی شان پیش من است اما دیگری، پیش ما نیست خیلی مرتبه اش بالاست، ما به آن نمی رسیم! آن وقتی دلیل این تفاوت مرتبه را  می پرسد، آن شهید می گوید نمی توانم بگویم... با اصرار زیاد آن عالم، شهید به او می گوید پس ابتدا باید این نمازی را که به تو می گویم بخوانی بعد... عالم از خواب بیدار می شود و آن نماز را می خواند و سپس می خوابد. آن شهید دوباره به خواب عالم می آید و می گوید: ما سه نفر قبل از انقلاب هم حجره بودیم. دوتایمان مدتی طرفدار افکار دکتر شریعتی بودیم، فقط حدود 2-3 ماه؛ بیشتر نه زود برگشتیم.


اما آن دوستم که اکنون در مرتبه ای بسیار بالاتر است، طرفدار دکتر نبود... وقتی وارد این عالم شدیم... به ما گفتند فقط به خاطر همان چندماه  بین عوالم تان فاصله ای به این زیادی افتاده است! وقتی هر چیزی را می ریزید تو ذهن تان، پس فردا این ها اذیت تان کرد، فقط خودت تان را شماتت کنید.

نمیدونم چی باید بگم!!!فقط میدونم که به روایات ،مستندات و آثار به جا مانده و عقل و دین و فهم و شعور بیشتر میشه استناد کرد تا به خواب!
مگه نه که میگن علیٌ حبهُ جنه(عشق علی بهشته) و مگر ما همه این رو نمیدونیم که دکتر عاشق و شیدای علی بود.
مگه نه که میگن یک ساعت تفکر هفتاد سال عبادته و مگر ما همه نمیدونیم که دکتر یک متفکر و محقق دینی تمام بود.
و من در جواب به ایشون عرض میکنم که من حرفهای رهبری و شهید بزرگ،چمران و شهید بزرگوار بهشتی و...(در پستهای پایینتر وبم میتوانید مشاهده کنید) رو سپری میدانم و حسن ختامی در برابر همه هجمه های شما و امثال شما.
و اگر اینها همه نبود،مگه نه که دکتر 17 ماه تمام زندانی سیاسی ساواک اونهم انفرادی بود.اینها اجر نداره؟
من فاتحه ی دینی که به اصطلاح عالمان! اون، براساس خواب و رویا قضاوت کند و موجودات و مستندات و شواهد و روایات و عقل را نادیده بگیرد خواندم.

تو كه يك عمر سرودي «تو كجايي؟» ، تو كجايي؟

 آقا جان

مثل هر بار براي تو نوشتم:

دل من خون شد ازين غم، تو كجايي؟ 
و اي كاش كه اين جمعه بيايي! 
دل من تاب ندارد، 
"همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟ تو کجایی..."


و تو انگار به قلبم بنويسي: 
كه چرا هيچ نگويند 
مگر اين رهبر دلسوز، طرفدار ندارد، كه غريب است؟

و عجيب است

كه پس از قرن و هزاره

هنوزم كه هنوز است 

دو چشمش

به راه است

و مگر سيصد و اندي نفر از شيفتگانش 

زياد است 

كه گويند 
به اندازه يك « بدر » علمدار ندارد! 

و گويند چرا اين همه مشتاق، ولي او سپهش يار ندارد!

تو خودت! مدعي دوستي و مهر شديدي! 
كه به هر شعر جديدي، 
ز هجران و غمم ناله سرايي، تو كجايي؟ 

تو كه يك عمر سرودي «تو كجايي؟» تو كجايي؟ 

باز گويي كه مگر كاستي اي بُد ز امامت، 
ز هدايت، 
ز محبت، 
ز غمخوارگي و مهر و عطوفت


تو پنداشته اي هيچ كسي دل نگران تو نبوده؟ 
چه كسي قلب تو را سوي خداي تو كشانده؟ 
چه كسي در پي هر غصه ي تو اشك چكانده؟ 
چه كسي دست تو را در پس هر رنج گرفته؟ 
چه كسي راه به روي تو گشوده؟


چه خطرها به دعايم ز كنار تو گذر كرد، 
چه زمان ها كه تو غافل شدي و يار به قلب تو نظر كرد...

و تو با چشم و دل بسته فقط گفتي كجايي!؟ 
و اي كاش بيايي!

****
هر زمان خواهش دل با نظر يار يكي بود، تو بودي ... 
هر زمان بود تفاوت، تو رفتي، تو نماندي. 
خواهش نفس شده يار و خدايت، 
و همين است كه تاثير نبخشند به دعايت، 
و به افاق نبردند صدايت، 
و غريب است امامت.

من كه هستم، 
تو كجايي؟ 
تو خودت! كاش بيايي.
به خودت كاش بيايي.
*
** 

افسوس...

افسوس روزی خواهد آمد که بی دینی، نمادروشن فکری است!(دکتر علی شریعتی )

این یکی از هزاران افسوس معلم شهید منه.معلمی که یه عده اون رو یک غربزده، یه عده فقط یه شاعر، یه عده فقط یه ایدئالیست، یه عده یه انسان بی دین و و و.....(هزار تهمت و افترا حتی از جانب طرفدارانش)

اما من اون رو بزرگ مردی میدونم که با جرات حرفش رو زد و پای عقیده اش زندان رفت و شکنجه شد و در آخر شهید شد.(میتونین به کتاب عقیده ایشون مراجعه کنید تا عقیده اش رو از زبان خودش بدونین نه از زبان بقیه.البته اگه گیرتون بیاد!)

 

من و سکوتم و تنهایی ام هر سه ایستاده ایم...

ما هرسه اینجا ایستاده ایم...من و سکوتم و تنهایی ام

سپاه شکست ناپذیرم را ببینید.

من اینجا ایستاده ام.

بیدار و خاموش...سکوتم را چماقی کرده ام بر سر اربده کشان سینه  ستبر کرده و هراسان تهاجم آورده بر گنبد تنهایی ِ مقدس و جایگاهِ هیچکسم.

من خاموشم.اما ایستاده ام در برابرتان بی هیچ هراسی بی هیچ کلامی.....

این منم...شاید هم سپاهم ابروان در هم گره کرده ام باشد و نگاه بی اهمیتم به اهمیتتان....

این منم. و این فریادِ سکوتم . که هان! ای نعره های بیمارگونه و ای کلمات بی ارزش و فاحش! آیا میدانید که ارزش و قدرت شکست مرا نخواهید داشت؟

این منم.کسی ندارم.اما باکی هم ندارم چراکه پشتم گرم است به کسی که کسان در برابرش کسی نیستند.

این منم که در برابر شما هستم اما در برابر او نیستم.در برابر زورگوئی شما بودم اما در برابر او نبودم.

چراکه هست و نیست و بود ونبود من، تنها اوست که اوست که اوست.....